مطلب
بسم اللّه الرحمن الرحيم‌ [خطبه‌] بعد توحيد خداوند و درود مصطفى‌ نعت آل پاك پيغمبر رسول مجتبى‌ هست مدح خسرو قاضى معزّ الدين حسين‌ حامى دين آفتاب معدلت ظلّ اله‌ بر خلايق واجب و بر بنده زاده فرض عين‌ چون دعاى شاهزاده صبح و شام و سال و ماه‌ نصرت و فتح و ظفر اقبال جاه و سلطنت‌ باد باقى هر دو را تا هست امكان بقا[1]   [اقسام عوامل‌] بر دو ضربند اين عوامل لفظى و بعض دگر معنوى مى‌دان تو اى خوش‌طينت و نيكو لقا   [اقسام عوامل لفظى‌] باز لفظى بر دو قسم آمد سماعى بعد از آن‌ قسم ثانى را قياسى دان تو بى‌سهو و خطا   [اقسام عوامل سماعى‌] پس سماعى سيزده نوع است يكدم گوش دار تا شمارم از برايت ابتدا تا انتها عامل اندر نحو صد باشد، چنين فرموده است‌ شيخ عبد القاهر جرجانى آن مرد خدا زان نود با هشت لفظى و دو عامل معنوى‌ باز لفظى بر دو قسم است ياد گير اين حرفها   [حروف جر] نوع اول نوزده حرفند جرّ مى‌دان يقين‌ كاندرين يك بيت آمد جمله بى‌چون و چرا باء و تاء و كاف و لام و واو و منذ مذ خلا ربّ حاشا من عدا فى عن على حتّى الى‌   [نواصب‌] انّ و انّ كأنّ ليت لكنّ لعلّ‌ ناصب اسمند و رافع در خبر ضد ما و لا واو و يا و همزه و الّا ايا و اى هيا ناصب اسمند اين هفت حرف دان اى مقتدا ان و لن پس كى اذن اين چار حرف معتبر نصب مستقبل كنند اين جمله دائم اقتضا   [جوازم‌] ان و لم، لمّا و لام امر و لاء نهى هم‌ پنج حرف جازم فعلند هر يك بى‌دغا من و ما، مهما و اىّ، حيثما، اذما، متى‌ اينما، انّى نه اسم جازمند مر فعل را   [تمييز] ناصب اسم منكّر نوع هشتم چار اسم‌ هست چون تمييز باشد اين منكّر هر كجا   [اعداد] اوّلين لفظ عشر باشد مركّب با احد همچنين تا تسعه و تسعين شنو اين حكم را باز ثانى كم، چه استفهام باشد يا خبر ثالث ايشان كايّن رابع ايشان كذا   [اسماء افعال‌] نه بود اسماء افعال و از آن شش ناصبند دونك، بله، عليك، حيّهل باشد هيا پس رويد باز رافع اسم را هيهات دان‌ باز شتّان است و سرعان يادگير اين حرفها   [نواسخ‌] نوع عاشر سيزده فعلند كايشان ناقصند رافع اسمند و ناصب در خبر چون ما و لا، كان، صار، اصبح، امسى و اضحى ظلّ، بات‌ مافتئ، ما انفكّ، ما دام، ليس در قفا ما برح، ما زال، افعالى كه زينها مشتق‌اند هركجا يابى همين حكم است در جملة درا   [افعال مقاربه‌] ديگر افعال تقارب در عمل چون ناقصند هست اول كاد ثانى كرب، اوشك عسى‌   [افعال مدح و ذمّ‌] رافع اسماء جنس افعال مدح و ذمّ بود چار باشد: نعم، بئس، ساء، آنگه حبّذا ديگر افعال يقين و شك بود كآن بر دو اسم‌ چون درآيد هر يكى منصوب سازد هر دو را خلت باشد با زعمت پس حسبت با علمت‌ پس ظننت با رأيت پس وجدت بى‌خفا [عوامل قياسى‌] بعد از آن هفت قياسى اسم فاعل مصدر است‌ اسم مفعول و مضاف و فعل باشد مطلقا پس صفت باشد كه او مانند اسم فاعل است‌ هفتم اسمى كو بود تمييز را ناصب روا عامل فعل مضارع معنوى باشد بدان‌ همچنين عامل خبر را مى‌شود هم مبتدا شد تمام اين صد عوامل، خوش‌نظام و خوش‌نسق‌ ناظم و بانى و كاتب را بكن هر دم دعا     [1] نوشتن بيت دوم و سوم و چهارم كتاب عوامل منظومه بر خلاف اعتقاد و ميل باطنى فقط بعلت تغيير ندادن اصل كتاب است (ناشر).
1ـ عوامل نحو طبق نظر ملا جرجانی چند تا استو به چند تقسیم میشود؟ جواب :به نظر ایشان صد تا عامل است که اول به لفظیه ومعنویه تقسیم میشود،معنویه دو تا است ،عامل در مبتدا وخبر عامل در فعل مضارع. یعنی تجرد فعل مضارع از عوامل لفظی،باز لفظی به دو قسم تقسیم میشود،قیاسی که هفت تا است وسماعی که سیزده نوع است، 2ـ حروف جاره چند تا است نام ببرید؟ جواب: 17 تا است: با و تا کاف لام واو منذ مذ خلا ربّ حاشا من عدا فی عن علی حتا الی . 3- با به چند معنی آمده و5 مورد آن را نام ببرید؟ جواب:باء به 9 معنی آمده،1- الصاق 2-استعانت 3- مصاحبت 4- سببیت 5-مقابله 6-زاۀد 7-برای تعدی 4- عمل حروف جاره چیست؟ جواب: جر می دهد اسم فقط 5- بزید داء در این مثال حقیقی است یا مجازی دونوع الصاق را توضیح دهید؟ جواب : الصاق دونوع است حقیقی و مجازی، در این مثال الصاق حقیقی است. 6-شاهد مثال در (بعت هذا بهذا) در چیست؟ جواب: بر سری با است که برای مقابله آمده است. 7-با برای تعدی وسببیت می آید با مثال هر دو را ذکر کنید؟ جواب: بلی می آید تعدی مثل: (ذهبت بزید) و سببیت مثل: (ضربته بسوء ادبه) 8- با در کجا زایده می آید مثال بزنید؟ جواب: در کلام مرفوع مثل: (کفی بالله شهیدا) و درکلام منصوب مثل: ولا تلقوا بایدیکم الی التهکة
کتاب عوامل جرجانی‌ بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین الحمد لله رب العالمین و الصلوه و السلام علی خیر خلقه محمد صلی الله علیه و آله اجمعین اما بعد فان العوامل فی النحو ماه عامل و هی لفظیه و معنویه فاللفظیه سماعیه و قیاسیه فالسماعیه احد و تسعون عاملا و القیاسیه سبعه عوامل و المعنویه عددان و تتنوع السماعیه علی ثلاثه عشر نوعا. النوع الاول حروف تجر الاسم فقط و هی تسعه عشر حرفا الباء و من و الی و فی و اللام و رب و واو و عن و علی و الکاف و مذ و منذ و حتی و واو القسم و باء القسم و تاء القسم و حاشا و عدا و خلا. النوع الثانی حروف تنصب الاسم و ترفع الخبر و هی سته احرف ان و ان و کان و لکن و لیت و لعل. النوع الثالث حرفان ترفعان الاسم و تنصبان الخبر و هما ما و لا المشبهتان بلیس. النوع الرابع حروف تنصب الاسم فقط و هی سبعه احرف الواو و الا و یا و ایا و ای و هیا و الهمزه المفتوحه. النوع الخامس حروف تنصب الفعل المضارع و هی اربعه احرف ان و لن و کی و اذن. النوع السادس حروف تجزم الفعل المضارع و هی خمسه احرف لم و لما و لام الامر و لاء النهی و ان الشرطیه. النوع السابع اسماء تجزم الفعل المضارع علی معنی ان و هی تسعه اسماء من و ما و ای و متی و مهما و این و حیثما و انی و اذما. النوع الثامن اسماء تنصب علی التمیز اسماء النکرات و هی اربعه اسماء احدها عشره اذا رکبت مع احد و اثنین الی تسع و تسعین نحو احد عشر درهما و ثانیها کم و ثالثها کاین و رابعها کذا. النوع التاسع کلمات تسمی اسماء الافعال بعضها تنصب و بعضها ترفع و هی تسع کلمات الناصبه منها ست کلمات و هی روید و بله و دونک و علیک و هاء و حیهل و الرافعه منها ثلاث کلمات هیهات و شتان و سرعان. النوع العاشر الافعال الناقصه ترفع الاسم و تنصب الخبر و هی ثلاثه عشر فعلا کان و صار و امسی و اضحی و اصبح و ظل و بات و ما زال و ما فتی‌ء و ما برح و ما دام و ما انفک و لیس و ما یتصرف منهن. النوع الحادی عشر افعال المقاربه ترفع اسما واحدا و هی اربعه افعال عسی و کاد و کرب و اوشک. النوع الثانی عشر افعال المدح و الذم ترفع اسم الجنس المعرف باللام و بعده اسم آخر مرفوع و هو المخصوص بالمدح و الذم و هی اربعه افعال نعم و بئس و ساء و حبذا. النوع الثالث عشر افعال الشک و الیقین تدخل علی اسمین ثانیهما عباره عن الاول تنصبهما جمیعا و هی سبعه افعال حسبت و خلت و ظننت و وجدت و علمت و زعمت و رایت. و القیاسیه منها سبعه عوامل الفعل علی الاطلاق و اسم الفاعل و المفعول و الصفه المشبهه و المصدر و کل اسم اضیف الی اسم آخر و کل اسم تم بالتنوین و المعنویه منها عددان العامل فی المبتدء و الخبر و العامل فی الفعل المضارع فهذه ماه عامل لا یستغنی الصغیر و الکبیر و الوضیع و الشریف من معرفتها و استعمالها علی النحو المذکور و الحمد لله‌