مطلب
سلام علیکم  ایشان در مصاحبه ای با سایت مباحثات ، زندگینامه و رویکرد خودشان در مسائل مختلف دینی را مطرح کردند که می توانید در اینجا بخوانید ان شاء الله.
سلام مصاحبه ایشون رو خوندم و واقعا جالب بود. ممنون چند نکته ای که بنظرم رسید اینه که ایشون در برخی مباحث مثل وحدت وجود و یا علیت برای انتقاد این موضوعات به نقد شخصیت فلاسفه روی میارند در حالیکه این مسائل کاملا عقلی است و مبتنی بر عقل نه مبتنی بر عاقل. و اما بعد سوال من اینه که اگر ما از اشخاص غیرمسلمان یا غیرشیعه مثلا یک شخص بودایی انتظار داریم بدون تعصب به اعتقادات خودش نگاهی بندازه و از نظر عقلی براندازشون کنه چرا نباید این انتظار رو از خودمون داشته باشیم.   و اینکه در مساله جبر و اختیار که ایشون توپ رو در زمین فلاسفه انداخته مگر متکلمین جوابی پیدا کردند که میگوید فلسفه در جبر و اختیار ملول است. بله ملولیم در بین جبر و اختیار چون که حتی خدا هم جواب سوال جبرآلود شیطان رو نداد و امام علی علیه السلام از آن نهی کرد که وارد نشید چون انتها ندارد. باز هم ممنون
بسیار خب شما فکر میکنید فلاسفه ای مثل ملاصدرا, علامه طباطبایی, امام خمینی و شهید مطهری از اهل بیت طاهرین علیهم السلام و معارفشون بیگانه بودند؟ یا برعکس, فکر میکنید اهل بیت علیهم السلام از مبانی فلسفی که بعنوان یک علم مطرحه نه خوراک وارداتی از یونان, برائت جستند؟ پس اگر امام صادق علیه السلام شاگردانی تربیت کرده که با همان مبانی فلسفی به مناظره با فلاسفه ی غیرمسلمان میرفتند چه؟ یا وقتی بسیاری از مبناهای فلسفه ی اسلامی از کلام معصومین علیهم السلام سرچشمه گرفته چه؟ چطور میشه امثال شما فلسفه اسلامی رو در تعارض ذاتی با اهل بیت علیهم السلام وامینمایید ولی در جواب سوالات بالا سکوت کرده یا جوابهای پرت میدهید؟ برادر, فلسفه یک علم متشکل از اصول و قواعد هست و آن چیزی که در برخی روایات از آن نهی شده خوراک وارداتی از فلسفه ی غیرتوحیدی یونانی است وگرنه خودتان قائلید که نهایت تفکر فلسفی از راه و رسم درست چیزی جز معارف بلندپایه ای مثل معارف امام خمینی ره نیست. خوشحال میشم اگر از حالت کپی پیست خارج بشید تا با خود واقعی تان رو به رو بشم و ببینیم شما که از فلسفه توبه کرده اید اصلا چیزی درک کرده اید یا از باب ناتوانی از آن بیزار شدید..  
اعوذبالله من الشیطان الرجیم  بسم الله الرحمن الرحیم  سلام علیکم  عقل انسان نیاز به معلم دارد تا دفائن عقول اثاره شود و در اخلاق و رفتار و اندیشه های انسان آثار عقل احیا شده آشکار شود.    معلم عقل انسان ، امام معصوم علیه السلام است که با ولایت تکوینی ، عقل انسان را روز به روز کامل تر می نماید.    برای این که عقل انسان توسط معصوم علیه السلام اثاره شود ، خداوند متعال در قرآن کریم شرطی مطرح می فرماید: آیه شریفه 28 سوره مبارکه حدید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! تقوای الهی پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاورید تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد و برای شما نوری قرار دهد که با آن (در میان مردم و در مسیر زندگی خود) راه بروید و گناهان شما را ببخشد؛ و خداوند غفور و رحیم است.   صدق الله العلی العظیم    ---------------------------- تقوای منظور این آیه شریفه همان ورع یا مرتبه بالای تقواست .   حکمتی که خداوند متعال به لقمان اعطا فرمود ، از جنس همین نور ، همین اثاره عقل  و بهره مندی ویژه از ولایت تکوینی امام معصوم علیه السلام است.    برای مطالعه بیشتر می توانید این مطلب را مطالعه فرمایید ان شاء الله: بهره وری از روح القدس ، چگونه ؟   والعاقبه للمتقین  التماس دعا  یا مهدی 
سلام علیکم  متاسفانه این نگاه از بالا و تکبر  در نظرات شما موج می زند.  وقتی با فلسفه مخالفت می شود، به سرعت برچسب نفهمیدن فلسفه به دیگران نزنید ان شاء الله.    بنده الحمدلله رب العالمین ، رتبه 2 رقمی کنکور سراسری بودم، در بهترین دانشگاه کشور ، منطق و  کلام و فلسفه اسلامی تدریس می کردم.   از فرمایشات علما برای رساندن مطلب استفاده می کنم چون بنده هنوز به مقام عظمای فقاهت نرسیدم . اقوال عالم دینی مثل آقای برنجکار یا آقای میرباقری  بسیار  موثق تر از قول فردی مثل بنده است.    شما متاسفانه هنوز معیار و ملاکتان برای حق و باطل ،مقام والای رجال است    در کجای فرمایشات اهل بیت علیهم السلام ، از الفاظ و مفاهیمی مثل واجب الوجود  و ممکن ... سخن گفته شده است؟ در فلسفه اسلامی حرف از تجرد نفس است ولی در روایات اهل بیت علیهم السلام سخن از تجرد نفس انسان نیست! (برای مطالعات بیشتر همین کتاب  " معاد و انسان " آقای اسکوئی را  که آپلود کردم مطالعه نمایید ان شاء الله)     ابتدا باید تفاوت بین معرفت فطری و معرفت عقلی را متوجه شویم ، سپس حد و مرز معرفت عقلی را بشناسیم و در این زمینه تقوا داشته باشیم. یعنی به بافتن نظریه در زمینه ذات و صفات ذاتی خداوند متعال نپردازیم.  همچنین بدانیم گوهر یقین و ایمان از طریق فلسفه ورزی حاصل نمی شود.  در نتیجه برای دعوت دیگران به دین ، بی جهت برهان های پیچیده غلط اندر غلط و خلاف واقع برای آنها ، ارائه نکنیم.    در نهایت به توفیق الهی باید از این حجاب ضخیم فلسفه و کلام و عرفان مصطلح بیرون بیاییم ان شاء الله.   فهم عمیق اصول دین نیز مبتنی بر فلسفه دانی و فلسفه خوانی ندانیم  ان شاء الله.