مطلب
اعوذبالله من الشیطان الرجیم  بسم الله الرحمن الرحیم  سلام علیکم  مهدی نصیری در سال 1342هجری شمسی در دامغان متولد شد. تحصیل دروس حوزوی را از سال 1354 در حوزه علمیه دامغان نزد پدر (که خود تحصیل کرده حوزه علمیه نجف اشرف و به مقام اجتهاد نایل آمده بود)، و دیگر عالمان آن حوزه آغاز کرد. در سال 1358 برای ادامه تحصیل عازم حوزه علمیه قم شد و تا سال 1366 دروس سطح حوزه را ادامه داد و همزمان در مدرسه علمیه رسالت به تدریس دروس ادبیات و منطق پرداخت. در سال 1365 همکاری با موسسه مطبوعاتی کیهان را در قم آغاز و یک سال بعد برای ادامه همکاری به تهران رفت و به عنوان دبیر سرویس مقالات روزنامه کیهان کار مطبوعاتی را ادامه داد و مقالات متعددی در زمینه مسائل سیاسی و فرهنگی روز نوشت. در سال 1367 سردبیری روزنامه کیهان به وی محول شد و در سال 1369 با دستور مقام معظم رهبری به عنوان مدیر مسئول روزنامه کیهان منصوب گردید و تا سال 1373 در این سمت فعالیت نمود. در همین سالها با آغاز درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای به مدت دو سال در این درس شرکت کرد. در نیمه سال 1374 به همکاری با موسسه کیهان پایان داد و در اسفند همان سال نشریه سیاسی فرهنگی صبح را منتشر نمود. حیات این نشریه تا سال 1378 ادامه یافت. نصیری در این سال به قم مراجعت نمود و درس خارج اصول و فقه را در محضر آیات عظام سبحانی و مؤمن ادامه داد. وی در سال 1380 به معاونت سیاسی شورای سیاستگذاری ائمه جمعه سراسر کشور منصوب و تا سال 1384 در این سمت فعالیت کرد و در این سالها نیز دو سال دیگر از درس خارج فقه مقام معظم رهبری بهره برد. در سال 1384 به عنوان معاونت فرهنگی دفتر نمایندگی مقام معظم رهبری در کشور امارات به این کشور رفت و سال 1388 با پایان مأموریت به کشور مراجعت کرد. پس از مراجعت به ایران به مطالعات و پژوهش و حضور در محافل حوزوی و دانشگاهی برای ایراد سخنرانی و مناظره در موضوعاتی چون تجدد و فلسفه و عرفان پرداخت و انتشار فصلنامه سمات را با محوریت نقد فلسفه و عرفان مصطلح آغاز کرد. پس از انتشار 8 شماره از سمات به دلیل مشکل مالی از ادامه انتشار آن منصرف شد.  نصیری از سال 1390 تا 1396 در درس خارج فقه آیت الله وحید خراسانی (مبحث خمس) شرکت کرد و از افادات ایشان بهره برد.  مهدی نصیری همچنین انتشار صد شماره ماهنامه سیاحت غرب برای مرکز پژوهش‌های اسلامی‌صدا و سیما در قم را در کارنامه مطبوعاتی خود دارد. مدیریت مسئول انتشارات کتاب صبح که در سالهای فعالیت عمدتا به انتشار آثاری در زمینه غرب شناسی می‌پرداخت نیز با مهدی نصیری است.  نصیری علاوه بر نگارش ده‌ها مقاله و گفتگوی مطبوعاتی، چهار کتاب با عنوانهای «اسلام و تجدد»، «فلسفه از منظر قران و عترت»، «جایگاه اجتماعی زن از منظر اسلام» و «آوینی و مدرنیته» تالیف و منتشر کرده است. «عصر حیرت» عنوان کتاب در دست نگارش وی است که به موضوع امکان یا امتناع تمدن سازی اسلامی در عصر غیبت و روزگار سیطره مدرنیته می پردازد.   والعاقبه للمتقین  التماس دعا  یا مهدی
حصون اسلام و یاوران حقیقی امام عصر (عج) ، فقهای عظام شیعه هستند نه فلاسفه و صوفیه اعوذبالله من الشیطان الرجیم  بسم الله الرحمن الرحیم  سلام علیکم  نسل جوان ما اگر بخواهد از شرّ اضلال در امان بماند و دين راستين اسلام را پاك و همان‌طور كه بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نازل شده است از منابع اصيله فرا بگيرد، بايد يا شخصاً به اين منابع مراجعه نمايد و بدون تأويل و توجيه، دلالت كتاب و سنّت را حجّت بداند، و يا به اسلام‌شناسان - يعنى آنها كه در مكتب اهل‌بيت عليهم السلام و با غور و بررسى در اين دو منبع، اسلام را آموخته‌اند - رجوع نمايد. اينان را همه مى‌شناسند؛ ابوذرها، مقدادها، سلمان و سليم‌ها، محمد بن مسلم‌ها، ابن‌ابى‌عمير، فضل بن شاذان، ابن‌بابويه‌ها، كلينى‌ها، شيخ طوسى‌ها و شاگردان آنها و شاگردان شاگردانشان تا زمان حاضر از علما، فقها و مراجع مى‌باشند. اين قشر از علما هستند كه در اعصار و ادوار متمادى، اسلام را از منابع اصيل و اصل اخذ كرده و آن را دست‌به‌دست به اخلاف سپرده‌اند. اگر اين رجال بااخلاص نبودند، از عهدۀ حفظ‍‌ اين امانت، قشرهاى ديگر برنمى‌آيد و در غوغاهاى بحث‌هاى فلسفى و افكار و سخنان صوفيانۀ اين‌وآن، نه چيزى ثابت و خالص باقى مانده بود و نه مبانى اعتقادى اسلامى از گزند تحريف و تأويل مصون مى‌ماند. همۀ اهل اطلاع و انصاف مى‌دانند كه در بين تمام دانشمندانى كه در رشته‌هاى مختلف علوم عقلى و اسلامى تبحّر و شهرت يافتند فقط‍‌، اين صنف بودند كه اسلام را حفظ‍‌ كردند، و نقش اصلى تبليغ دين به آيندگان را اين افراد ايفا نمودند، رشته‌هاى ديگر فلسفه و عرفان مصطلح، اصلاً اين هدف را ندارند و به يقين اگر مسلمان‌ها بودند وعلاءالدوله سمنانى‌ها و بايزيدها و ابوسعيدها و صوفيان هند و ايران و خانقاه‌ها، آنچه كه امروز در دست مردم نبود اسلام بود و هرچه هم بود، براى ادارۀ دين و دنيا قابل عرضه نبود. افرادى مانند شهاب‌الدين سهروردى، ابن‌فارض و ابن‌عربى‌ها در اين جهت نقشى نداشتند و حتّى نمى‌توان خدماتى را كه شخصى مانند ميرداماد رحمه الله در حفظ‍‌ آثار اهل‌بيت عليهم السلام داشته است به‌حساب تبحّرش در فلسفه، و اينكه به قول خودش مشارك فلاسفه بزرگ يونان بوده گذاشت، و اگرچه در بعضى آرا و نظراتى كه در برخى مسائل اسلامى بيان فرموده از فلسفه نيز كمك گرفته است، امّا خدمت ايشان و امثال ايشان به اسلام، نتيجۀ تخصّص آن بزرگواران در رشته‌هاى علوم خاص اسلامى، معارف قرآنى و آثار اهل‌بيت بوده است. به‌هرحال، در عرض دين و در مقام تحصيل اطمينان به اينكه دينى كه شخص به آن متديّن شده است با دينى كه پيغمبر و ائمه عليهم السلام و كتاب و سنّت عرضه داشته موافق است و دين‌الله مى‌باشد، معيار، همان بيان وحى، كلمات و بيانات اهل‌بيت وحى عليهم السلام است. بايد به مقتضاى:«هَذَا الْعِلْمُ‌ دِينٌ‌ فَانْظُرُوا عَمَّنْ‌ تَأْخُذُونَ‌ دينَكُمْ‌». دين خدا و علم دين را در همۀ رشته‌ها وبخش‌هايش از اهل دين بپرسيد.   منبع: کتاب شریف شرح حدیث عرض دین آقای عبدالعظیم حسنی (ره) ،تالیف آقای لطف الله صافی گلپایگانی (حفظه الله تعالی)  ___________________   دین، ابتدا بر قلب و روح انسان می‏نشیند و از آنجا به سوی اعضا و جوارح رشد و نما می‏ كند. از این رو، آنچه در دین اساسی‏تر است، عمل جوانحی و قلبی یعنی ایمان و اعتقاد قلبی است. به همین مناسبت، به عقاید «اصول دین» و به اعمال «فروع دین» اطلاق می‏گردد. آدمی با ایمان و اعتقاد به معارف ضروری یك دین، در جرگه پیروان آن دین قرار می‏گیرد، و در صورتی كه برخی از اعتقادات پایه‏ ای دین را منكر شود، از دین خارج می‏شود و اعمال جوارحی او مقبول نخواهد بود. از سوی دیگر، انسان‏ها به میزان معرفت و ایمانشان نسبت به اعتقادات، به شرایع عمل می‏كنند و درجه قبولی اعمال در پیشگاه خداوند نیز به معرفت و ایمان شخص وابسته است. بر این اساس، قرآن كریم، آخرین و كامل‏ترین كتاب آسمانی، بیشتر دربردارنده مسائل اعتقادی است، نه احكام فقهی و عملی. حتی در مواردی كه بحثی تاریخی مطرح می‏شود، به منظور نتایج اعتقادی و اخلاقی از آن و با هدف القای معارف و عقاید دینی و پند و اندرز است. حجم زیادی از كتابهای حدیثی نیز به مسائل اعتقادی اختصاص یافته است. اصحاب پیامبر اكرم و اهل بیت معصومش علیهم‏السلام از ایشان سؤالهای اعتقادی بسیاری پرسیده‌اند كه دلیل آن اهمیت این‏گونه مسائل و دغدغه درست بودن عقاید بوده است. یكی از راههای اطمینان به درستی عقاید، عرضه عقاید و معارف دینی به محضر معصومان علیهم ‏السلام است. در واقع شخص عرضه ارائه عقاید خود به محضر معصومان علیهم ‏السلام خواستار اصلاح عقاید غلط و تأیید عقاید درست و تكمیل آنها است. در جوامع حدیثی در مواردی می‏بینیم، شخصی محدث و عالم كه با احادیث اهل‏بیت علیهم‏السلام آشنا است و عقاید خود را از معصومان علیهم‏ السلام اخذ كرده، اعتقاداتش را به محضر امام زنده خود عرضه می‏كند. در واقع چنین فردی در صدد از بین بردن احتمال بسیار ضعیف عدم مطابقت عقایدش با آموزه ‏های دینی و به منظور حصول اطمینان قلبی از دین و معارف و عقاید دینی است. یكی از این موارد، عرض دین حضرت عبدالعظیم، كه از نوادگان امام حسن مجتبی علیه‏السلام و از اصحاب امام جواد علیه‏السلام و امام هادی علیه‏السلام می‏باشد، در محضر امام هادی علیه ‏السلام است. از عبارتهایی كه امام هادی علیه‏السلام در صدر این حدیث درباره عبدالعظیم به كار می‏برد و او را از اولیأ حقیقی و دوستان راستین خود می‏داند و نیز تعابیر آخر حدیث، عظمت و جلالت عبدالعظیم روشن می‏شود. پیام اصلی این كار حضرت عبدالعظیم برای ما این است كه در صدد كسب معارف اسلامی و تصحیح عقاید دینی از طریق مطالعه قرآن و احادیث و مراجعه به عالمانِ اسلامی باشیم و به اطلاعات ناقص {و عقل محجوب}  خود مغرور نشویم.   منبع: مقاله آموزه های حدیث عرض دین آقای عبدالعظیم حسنی (ره)، تالیف آقای رضا برنجکار   والعاقبه للمتقین  التماس دعا  یا مهدی
اعوذبالله من الشیطان الرجیم  بسم الله الرحمن الرحیم  سلام علیکم  نگارنده با الهام از قرآن و روایات اهل بیت (ع) به دنبال ارائۀ روشی نو در بحث معرفت خداوند متعال است. معرفت خدای تعالی یکی از موضوعات مهم حیات بشر است و در طول تاریخ همواره فکر و اندیشۀ او را به خود مشغول کرده است.تنها راه آشنایی و ارتباط انسان با خدا، انبیا و حجتهای الاهی هستند. هر جا ذکری از خدا به میان آمده حتماً پیامبری در آنجا بوده یا تعالیم پیامبری به آنجا رسیده است.به طور قطع هیچ مقطعی از حیات بشر را نمی توان نشان داد که او بدون ارتباط با پیامبران الاهی با خدا آشنا شده باشد. خدایی که پیامبران، بشر را به او دعوت کرده اند به طورطبیعی در فکر و اندیشۀ انسان وجود ندارد. همۀ انسانها به وسیلۀ پیامبران صلوات الله علیهم متوجه خدا شده اند؛ الوهیت او را پذیرفته اند؛ به عبودیت او تن داد ه اند و بندگی او را وظیفۀ خود دانسته اند، با این حال وقتی بشر بدون توجه به تذکار پیامبران، خدا را موضوع تفکر قرار داده،از او دور شده و به جای خدای حقیقی، خدایی ذهنی و خیالی ساخته وپرداخته است. روشن است که چنین خدایی هیچگاه نمی تواند جای خدای پیامبران را برای بشر پر کند. امروزه از نظر اندیشمندان تردیدی وجود ندارد که خدای فیلسوف با خدای پیامبران متفاوت است. خدای فیلسوف مفهومی خشک و مرده است که نه می توان بدان امیدبست؛ نه می توان با او انس گرفت و راز و نیاز کرد و نه ترس و خوفی از او برای انسان پدید می آید. اما خدای پیامبران با انسان انس می گیرد و به او محبت می کند. بشر به او امید می بندد و از او خوف و ترس پیدا می کند. خدای فیلسوف، دست بسته محکوم به قوانین لایتخلف تفکر فلسفی و محدود به نظام علّی و معلولی است. بر همین اساس در مجموعۀ حاضر تلاش شده، به جای مباحث فلسفی و سوق دادن مخاطبان به تفکر در خدای متعال، آنها به طریق خداشناسی پیامبران و اولیای الاهی رهنمون شوند. طریقی که همۀ انسا نها، اعم از با سواد و بی سواد در آن مشترک اند. با این طریق هم فیلسوف و هم یک انسان عادی به راحتی می توانند با خدا آشنا شوند، راز دل خویش را برای او بازگویند و به برآورده شدن حاجات خویش از ناحیۀ او امید داشته باشند.امّا در نگاه فلسفی چنین امری غیر ممکن است؛ چرا که توجه خدا به یک بندۀ ضعیف مصداق التفات عالی به سافل و بر خلاف قواعد فلسفی است. امید است که ان شاء الله مطالعۀ این اثر در توجه دادن مخاطبان به خدای انبیا و راهنمایی آنان بهسوی عبودیت و بندگی مؤثر واقع شود.   والعاقبه للمتقین  التماس دعا  یا مهدی
سلام علیکم  ایشان در مصاحبه ای با سایت مباحثات ، زندگینامه و رویکرد خودشان در مسائل مختلف دینی را مطرح کردند که می توانید در اینجا بخوانید ان شاء الله.
اعوذبالله من الشیطان الرجیم  بسم الله الرحمن الرحیم  سلام علیکم  آقای محمد بیابانی اسکویی تحصیلکرده حوزهای علمیه تبریز و مشهد و قم است. وی دانش پژوه خارج فقه و اصول و دارای مدرک دکترای تخصصی کلام از مؤسسه امام صادق علیه السلام است. اسکویی کتب متعددی را تصحیح، تنظیم و تالیف نموده است . «ترجمه توحید الامامية»، «نماز وسیله قرب و معرفت خدا»، «معرفت نبی»، «آخرین دولت» و «معرفت امام» از جمله کتب اوست. از دکتر بیابانی همچنین مقالات متعددی در موضوعات کلامی و اعتقادی در نشریاتی چون سفینه و کیهان اندیشه به چاپ رسیده است. بیابانی هم اکنون به تحقیق و تدریس در حوزه علمیه قم اشتغال دارد. والعاقبه للمتقین  التماس دعا  یا مهدی
سلام مصاحبه ایشون رو خوندم و واقعا جالب بود. ممنون چند نکته ای که بنظرم رسید اینه که ایشون در برخی مباحث مثل وحدت وجود و یا علیت برای انتقاد این موضوعات به نقد شخصیت فلاسفه روی میارند در حالیکه این مسائل کاملا عقلی است و مبتنی بر عقل نه مبتنی بر عاقل. و اما بعد سوال من اینه که اگر ما از اشخاص غیرمسلمان یا غیرشیعه مثلا یک شخص بودایی انتظار داریم بدون تعصب به اعتقادات خودش نگاهی بندازه و از نظر عقلی براندازشون کنه چرا نباید این انتظار رو از خودمون داشته باشیم.   و اینکه در مساله جبر و اختیار که ایشون توپ رو در زمین فلاسفه انداخته مگر متکلمین جوابی پیدا کردند که میگوید فلسفه در جبر و اختیار ملول است. بله ملولیم در بین جبر و اختیار چون که حتی خدا هم جواب سوال جبرآلود شیطان رو نداد و امام علی علیه السلام از آن نهی کرد که وارد نشید چون انتها ندارد. باز هم ممنون
اعوذبالله من الشیطان الرجیم  بسم الله الرحمن الرحیم  سلام علیکم  عقل انسان نیاز به معلم دارد تا دفائن عقول اثاره شود و در اخلاق و رفتار و اندیشه های انسان آثار عقل احیا شده آشکار شود.    معلم عقل انسان ، امام معصوم علیه السلام است که با ولایت تکوینی ، عقل انسان را روز به روز کامل تر می نماید.    برای این که عقل انسان توسط معصوم علیه السلام اثاره شود ، خداوند متعال در قرآن کریم شرطی مطرح می فرماید: آیه شریفه 28 سوره مبارکه حدید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! تقوای الهی پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاورید تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد و برای شما نوری قرار دهد که با آن (در میان مردم و در مسیر زندگی خود) راه بروید و گناهان شما را ببخشد؛ و خداوند غفور و رحیم است.   صدق الله العلی العظیم    ---------------------------- تقوای منظور این آیه شریفه همان ورع یا مرتبه بالای تقواست .   حکمتی که خداوند متعال به لقمان اعطا فرمود ، از جنس همین نور ، همین اثاره عقل  و بهره مندی ویژه از ولایت تکوینی امام معصوم علیه السلام است.    برای مطالعه بیشتر می توانید این مطلب را مطالعه فرمایید ان شاء الله: بهره وری از روح القدس ، چگونه ؟   والعاقبه للمتقین  التماس دعا  یا مهدی 
بسیار خب شما فکر میکنید فلاسفه ای مثل ملاصدرا, علامه طباطبایی, امام خمینی و شهید مطهری از اهل بیت طاهرین علیهم السلام و معارفشون بیگانه بودند؟ یا برعکس, فکر میکنید اهل بیت علیهم السلام از مبانی فلسفی که بعنوان یک علم مطرحه نه خوراک وارداتی از یونان, برائت جستند؟ پس اگر امام صادق علیه السلام شاگردانی تربیت کرده که با همان مبانی فلسفی به مناظره با فلاسفه ی غیرمسلمان میرفتند چه؟ یا وقتی بسیاری از مبناهای فلسفه ی اسلامی از کلام معصومین علیهم السلام سرچشمه گرفته چه؟ چطور میشه امثال شما فلسفه اسلامی رو در تعارض ذاتی با اهل بیت علیهم السلام وامینمایید ولی در جواب سوالات بالا سکوت کرده یا جوابهای پرت میدهید؟ برادر, فلسفه یک علم متشکل از اصول و قواعد هست و آن چیزی که در برخی روایات از آن نهی شده خوراک وارداتی از فلسفه ی غیرتوحیدی یونانی است وگرنه خودتان قائلید که نهایت تفکر فلسفی از راه و رسم درست چیزی جز معارف بلندپایه ای مثل معارف امام خمینی ره نیست. خوشحال میشم اگر از حالت کپی پیست خارج بشید تا با خود واقعی تان رو به رو بشم و ببینیم شما که از فلسفه توبه کرده اید اصلا چیزی درک کرده اید یا از باب ناتوانی از آن بیزار شدید..  
سلام علیکم  متاسفانه این نگاه از بالا و تکبر  در نظرات شما موج می زند.  وقتی با فلسفه مخالفت می شود، به سرعت برچسب نفهمیدن فلسفه به دیگران نزنید ان شاء الله.    بنده الحمدلله رب العالمین ، رتبه 2 رقمی کنکور سراسری بودم، در بهترین دانشگاه کشور ، منطق و  کلام و فلسفه اسلامی تدریس می کردم.   از فرمایشات علما برای رساندن مطلب استفاده می کنم چون بنده هنوز به مقام عظمای فقاهت نرسیدم . اقوال عالم دینی مثل آقای برنجکار یا آقای میرباقری  بسیار  موثق تر از قول فردی مثل بنده است.    شما متاسفانه هنوز معیار و ملاکتان برای حق و باطل ،مقام والای رجال است    در کجای فرمایشات اهل بیت علیهم السلام ، از الفاظ و مفاهیمی مثل واجب الوجود  و ممکن ... سخن گفته شده است؟ در فلسفه اسلامی حرف از تجرد نفس است ولی در روایات اهل بیت علیهم السلام سخن از تجرد نفس انسان نیست! (برای مطالعات بیشتر همین کتاب  " معاد و انسان " آقای اسکوئی را  که آپلود کردم مطالعه نمایید ان شاء الله)     ابتدا باید تفاوت بین معرفت فطری و معرفت عقلی را متوجه شویم ، سپس حد و مرز معرفت عقلی را بشناسیم و در این زمینه تقوا داشته باشیم. یعنی به بافتن نظریه در زمینه ذات و صفات ذاتی خداوند متعال نپردازیم.  همچنین بدانیم گوهر یقین و ایمان از طریق فلسفه ورزی حاصل نمی شود.  در نتیجه برای دعوت دیگران به دین ، بی جهت برهان های پیچیده غلط اندر غلط و خلاف واقع برای آنها ، ارائه نکنیم.    در نهایت به توفیق الهی باید از این حجاب ضخیم فلسفه و کلام و عرفان مصطلح بیرون بیاییم ان شاء الله.   فهم عمیق اصول دین نیز مبتنی بر فلسفه دانی و فلسفه خوانی ندانیم  ان شاء الله.    
خیلی خوشحالم از آشنایی تون اینکه فرمودید: متاسفانه این نگاه از بالا و تکبر  در نظرات شما موج می زند.  بنظرم غیر منصفانه است چون نگاه امثال شما به فلاسفه است که از بالا به پایین و از سمت و سوی ایمان به کفر بوده و هست و جوری تکلم میکنید که انگار از اهل بیت علیهم السلام در مقابل ضد ایشان دفاع میکنید. و این فرمایش شما: بنده الحمدلله رب العالمین ، رتبه 2 رقمی کنکور سراسری بودم، در بهترین دانشگاه کشور ، منطق و  کلام و فلسفه اسلامی تدریس می کردم. به خودی خود شمه ای از رجال محوری و شخصیت محوری است. میگویید از امام خمینی و علامه صحبتی نشود چون رجال محوری است ولی خود شما رتبه ۲ رقمی کنکور و سوابقتان را مطرح میکنید که نمیدانم چه ربطی به بحث دارد. و نظر شما که فرمودین:   از فرمایشات علما برای رساندن مطلب استفاده می کنم چون بنده هنوز به مقام عظمای فقاهت نرسیدم . اقوال عالم دینی مثل آقای برنجکار یا آقای میرباقری  بسیار  موثق تر از قول فردی مثل بنده است.  بله این فرمایش شما از تواضع است ولی در جزء مباحث آقای میرباقری نیست که قرار است پاسخگو باشد بلکه صاحب مدعی که شما باشید باید پاسخ بدید وگرنه بین علامه که به رحمت خدا رفته و نمیتواند در بحث ما شرکت کند و از خودش دفاع نماید با آقای برنجکار و میرباقری تفاوتی نیست. شما پرسیدید: در کجای فرمایشات اهل بیت علیهم السلام ، از الفاظ و مفاهیمی مثل واجب الوجود  و ممکن ... سخن گفته شده است؟ این مغلطه ی نخ نما شده ای است. مثلا بپرسید در کجای کلام اهل بیت ع فلان اصطلاح اصولیون و فقهای امروزی آمده؟ اگر جواب منفی باشد پس فقه و اصول پشم. نخیر اینطور نیست. یا خیلی از اصطلاحات کلامی و علوم نوین هم همینطورند... با این حساب که اهل بیت ع مصدر همه علوم هستند. برای همین میگویم این مغلطه ی شما قدیمی است. پیشنهاد میکنم بحث کنیم. بر سر موضوع خاص درباره فلسفه یا سوالاتی از این دست که فلسفه شرک است یا نه؟ ضد اهل بیت ع است یا نه؟ اینطوری به جایی خواهیم رسید وگرنه با کپی پیست یا مظلون نمایی چیزی حل نمیشود
عجب جمله ای: وگرنه نعوذبالله ، امام خمینی (ره) که موسس نظام مقدس جمهوری اسلامی و نایب امام عصر (عج) بودند را به دلیل اعتقاد نظری و نه قلبی به وحدت وجود و مطالب فلاسفه و عرفا ، باید تکفیر می کردم.  جالب اینجاست که برای امام راحل شما تعیین تکلیف میکنید که اعتقاد قلبی ایشان چه بوده. واقعا که شما همیشه از دهان این و آن مطلب میفرستی و برعکس گستاخانه بنده را متهم به شخصیت محوری میکنی و حدیث افواه الرجال میخوانی   شاید مکتب جدیدی از دل مکتب تفکیک بوجود آمده و من خبر ندارم. نمیدانم عامی هستید یا باسواد واقعا نمیدانم ولی اینکه فرق مثال نقض و قیاس را نمیدانید برایم عجیب است. به هر حال اگر با همین منطقی که با من یا دیگران بحث میکنید فلسفه خواندید و توبه کردید چه خوب که توبه کردید. ضمنا تنها دلیلی که باعث میشود جلوی امثال شما دربیایم گستاخی شما در سلاخی افرادی مثل ملاصدرا و علامه است و باید هم از آبروی مومن دفاع کرد. پیشنهاد کردم بحث علمی کنیم ولی مثل اینکه امید واهی داشتم. وقت خوش
سلام علیکم  بنده هیچ فیلسوف و عارفی را کافر نمی دانم . کفر نظری با کفر قلبی و عملی زمین تا آسمان تفاوت دارد .  وگرنه نعوذبالله ، امام خمینی (ره) که موسس نظام مقدس جمهوری اسلامی و نایب امام عصر (عج) بودند را به دلیل اعتقاد نظری و نه قلبی به وحدت وجود و مطالب فلاسفه و عرفا ، باید تکفیر می کردم.  باید قبول کرد ، فقهای عظام شیعه در گذشته امکانات امروزی برای دسترسی به همه افکار و عقاید و کتب را نداشته اند و ان شاء الله اگر اشتباهی از ایشان در اجتهادشان سر بزند ، خداوند متعال مورد مغفرت قرار می دهد.    سابقه درسی هم را مطرح کردم تا بدانید الحمدلله رب العالمین ، با طلبه کم استعدادی گفت و گو نمی کنید که به او برچسب بزنید مطالب فلسفی و عرفانی  را نمی فهمد!   شما هنوز درگیر شخصیت افراد هستید. مطالب را از این افراد نقل می کنم، شما به محتوا نگاه کنید ان شاء الله . در بحثهای طلبگی ، نظرات علما مطرح می شود . خود طلبه که هنوز مجتهد نیست بخواهد نظر بدهد.    شما متاسفانه به غلط ، علم اصول فقه را با  فلسفه مقایسه می کنید .   برای این که ان شاء الله این مسئله علم اصول فقه و گرایش علما به تاسیس این علم را بهتر فهم کنیم ، مقاله را که ضمیمه می نمایم ، مطالعه کنیم .
سلام علیکم  شما هر گونه  نقد مطالب آقایان طباطبایی و ملاصدرا را سلاخی گسترده و بی آبرو کردن آنها می دانید.    هنوز حجاب ضخیم رجال زدگی در شما موج می زند . ان شاء الله با استغاثه به امام عصر (عج) از شر آن رهایی بابید وگرنه  توفیق مرجعیت تقلید و مجتهد حاذق که پیش کش ، توفیق استادی حاذق و ماهر در دانشگاه های علوم دینی  را نیز  نخواهید داشت.    بنده الحمدلله رب العالمین ، از ابتدا نیت کردم  منهج و پایه ی کلام و فلسفه و عرفان مصطلح را مورد نقد قرار دهم تا ابتدا مخاطب ،  عمق ضلالت و گمراهی این سه شاخه از علوم وارداتی به اسلام  را متوجه شود.
خنده داره واقعا  وگرنه  توفیق مرجعیت تقلید و مجتهد حاذق که پیش کش ، توفیق استادی حاذق و ماهر در دانشگاه های علوم دینی  را نیز  نخواهید داشت.  شما دیگران رو مثل خودتون حریص مقاماتی مثل مرجعیت و اجتهاد و کرسی تدریس میدونید. از طرفی اسم کار خودتون رو نقد میذارید در حالیکه چند بار بهتون گفتم این کار اسمش نقد نیست چون شما حتی یک بار هم از ملاصدرا یا علامه چیزی رو نقل نکردید تا بخواهید نقد کنید. کار شما دور از ادب انسانی است چه برسد مسلمانی و علمایی سلاخی که هیچ کار شما جنایت است و از آن بدتر این است که مثل خوارج آن را به نام مقدسات انجام میدهید. خدا شفایتان دهد ان شاءالله
فکر میکنم اینکه شما مدام انگ رجال زدگی را به این و آن میزنید ریشه در چگونگی ورود شما به مباحث فلسفه دارد. لابد شما در جوانی خیلی گرفتار اسامی بوده اید و قبل از ورود به مباحث فلسفی شبها با ارواح فلاسفه نشست و برخواست میکردید و خود را در مقام آنها میدیدید فلذا این شده که بعدها بعد از ناتوانی در درک و هضم مسائل به عذاب وجدان گرفتار شده و دچار سندرم "همه کس خویش پنداری" شدید. نه آقای عزیز اتفاقا این شمایید که نام کسان از دهانتان نمی افتد و حرفی از خود برای گفتن ندارید. مطمئنا وجود امثال شماها به پیشرفت و اعتلای فلسفه ی اسلامی کمک زیادی خواهد کرد. صد سال پیش شهریه علامه را به بهانه تدریس فلسفه به آقایان مکارم شیرازی و آیت الله خامنه ای و شهید مطهری می بستید و قبل از آن ملاصدرا را تبعید میکردید اما حالا جیره خوار سفره ی آنها شدید و دم از آزادی عقیده میزنید امام زمان عج در دهان شما لقلقه است که اگر امام زمانی بودید انصاف میداشتید لذا یا دم از نقد علمی نمیزدید یا درست و حسابی با دلیل و منطق آقایان علامه و ملاصدرا را که به شهادت بسیاری از علمای حی مانند آیت الله خامنه ای از مومنین بوده اند نقد می کردید نه اینکه مدام تهمت فساد نظری و مخالفت با اهل بیت ع و امثالهم ببندید و سپس با دعای امام زمان خودتان و مارا به مضحکه بگیرید. دین ندارید لااقل آزاده باشید و اخلاقیات را رعایت کنید بنده دیگر وقتی ندارم در این بادی با شما بگذرانم. وظیفه ام دفاع از کیان علم و نقد علمی و آبروی مومنین بود که انجام شد. امیدوارم شما که دست به توبه کردنتان گرم است در چنین موردی هم توبه کنید و تهمت و افترا را به نام نقد علمی جا نزنید اگر چه عقلا خود میفهمند. والسلام علیکم
سلام علیکم  مشکل تدریس و تحصیل فلسفه در حوزه علمیه نیست.  مشکل تدریس و تحصیل کورکورانه مطالب فلسفی و عرفانی مصطلح  به اسم حقیقت و تاویل آیات شریفه قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام است.    حداقل انتظار از آقایان مدافع فلسفه و عرفان مصطلح آن است که ، قبول کنند این مطالب اجتهاد و نظر آنهاست و لزوما بسیاری از آنها ممکن است حق نباشد .  وقتی امام معصوم علیه السلام غایب است ، بین فقها اختلاف نظر پیش می آید. هیچ فقیهی نمی تواند ادعا کند ، تمام نظراتش با نظرات امام معصوم علیه السلام تطابق کامل دارد.    وقتی فصل الخطاب در اختلاف ها ، از نظرها غایب است، باید به نظرات یکدیگر احترام بگذاریم و در کمال سعه صدر این اختلاف را تحمل کنیم و بگذاریم در کتب درسی و دانشگاهی و حوزوی همه نظرات مطرح شود نه فقط رویکرد فلسفی -عرفانی.    در کتب درسی دبیرستان، دانشگاه و برخی کتب حوزوی ، این دیدگاه یک سویه نگری ، وجود دارد که ان شاء الله باید تصحیح شود.     
بنده الحمدلله رب العالمین یکی از حاجات ام درقنوت نمازهایم ، این است که ان شاء الله با عنایت امام عصر (عج) ، درآینده نه تنها یک مرجع تقلید و فقیه شوم ، بلکه ان شاء الله به مقام ولایت فقیه هم برسم تا بتوانم به اسلام و مسلمین خدمت کنم . ولایت فقیه بالاترین مرتبه نصرت امام عصر (عج) در عصر غیبت ایشان است که نصیب هر کسی نمی شود.  بلند همتی 
حریت اندیشه و مخالفت با فلسفه و عرفان مصطلح ، ضدیت با ولایت فقیه نیست اعوذبالله من الشیطان الرجیم  بسم الله الرحمن الرحیم  سلام علیکم  سوال :خواهشمند است در خصوص التزام به ولايت فقيه  توضيح دهيد؛ به عبارت ديگر چگونه بايد عمل نماييم تا بدانيم که به جانشين بر حق آقا امام زمان (عج) اعتقاد و التزام كامل داريم؟ پاسخ: ولايت فقيه به معناى حاكميت مجتهد جامع‌الشرايط در عصر غيبت است و شعبه‌اى است از ولايت ائمه اطهار (عليهم السلام) كه همان ولايت رسول الله (صلى الله عليه وآله) مى‌باشد و همين كه از دستورات حكومتى ولى امر مسلمين اطاعت كنيد نشانگر التزام كامل به آن است. منبع: استفتائات رهبر معظم انقلاب اسلامی ، آقای سید علی خامنه ای (حفظه الله تعالی) ___________________ ما یک وقت با حکم و سفارش و فرمان و توصیه سیاسی و حکومتی ولیّ فقیه روبرو هستیم دراینجا وظیفه همگان و حتی مجتهدان و فقها اطاعت است اگر چه در همین زمینه هم باز باب بحث و یا طرح نظرات کارشناسی متفاوت به شرط این که مایه تضعیف نظام و حاکمیت نباشد و کلا مفسده ای در بر نداشته باشد، به شکل خصوصی و یا حتی بعضا عمومی باز است. اما اگر پای یک بحث نظری فقهی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فلسفی و عرفانی و همه شاخه های علوم در میان باشد، هیچ الزامی به انطباق و همرأیی نیست و اساسا اجتهاد در تشیع معنایی جز این ندارد. و اساسا توصیه صد باره مقام معظم رهبری بر راه اندازی کرسی های آزاد اندیشی یعنی همین که باب نشاط و آزادگی فکری و اندیشه ای بسته نباشد و بلکه در قالب یک راهبرد در مراکز علمی پی گیری شود. ایشان حتی در ارتباط با مسئولان اجرایی کشور آنها را ملزم به داشتن توافق نظری و فکری در مسائل کارشناسی با رهبری نظام  نمی کنند. البته وقتی پای اجرا در میان باشد قهرا مسئول اجرایی باید بر اساس نظر کارشناسی ولی فقیه ـ اگر به عنوان سیاست و دستور العمل  نظام به صورت رسمی یا غیر رسمی ابلاغ شده باشد ـ عمل کند.     منبع: آقای مهدی نصیری    والعاقبه للمتقین  التماس دعا  یا مهدی 
اعوذبالله من الشیطان الرجیم  بسم الله الرحمن الرحیم  سلام علیکم  کتاب شریف معرفت توحید و عدل ، تالیف آقای رضا برنجکار ، انتشارات نباء ، یک کتاب مقدماتی بر مبنای آیات شریفه قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام  در زمینه فقه العقاید.   والعاقبه للمتقبن  التماس دعا  یا مهدی